داستان صورتگری رومیان و چینیان
داستان نابینایی که گفت دوکوری دارم
داستان-پادشاه-نصرانی-گداز-مثنوی
داستان آمدن مهمان نزد حضرت یوسف
داستان گرگ و روباه در خدمت شیر
داستان حیران شدن حاجیان در کرامات زاهد
داستان حمله بردن سگ بر گدای کور
داستان حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه
داستان حسرت خوردن مخلص بر فوت نماز جماعت
داستان دیدن هلال ماه در زمان عمر
داستان دعوای چهار کس جهت خریدن انگور
داستان درویشی که متهم به دزدی شد
داستان وجی خدا به حضرت موسی چرا به عیادت من نیامدی؟
داستان نابینایی که گفت دو کوری دارم
داستان مرد غریبی که خانه می جست
داستان گفتگوی حضرت موسی با گوساله پرست
داستان گرفتار شدن باز میان جغدان
داستان کلوخ انداختن تشنه بر آب
داستان کسی که گفت خدا مرا کیفر نمی ده
داستان کرامات ابراهیم ادهم بر لب دریا
داستان قصد کردن غزان به کشتن مردی
داستان فرار باز شاه به کلبه پیرزن
داستان عیسی علیه السلام و شخص نادان
داستان طعنه زدن بیگانه ای به شیخ
داستان شکایت صوفیان نزد مرشد از صوفی دیگر
داستان شخصی که شتر خود را گم کرد
داستان شخصی که در راه مردم بوته های خار می کاشت
داستان شخص خفته ای که در دهانش مار رفته بود
داستان زاهدی که بسیار می گریست
داستان دیدن هلال ماه در زمان عمر
داستان درویشی که متهم به دزدی شد
داستان اندرز گفتن صوفی به خادم خانقاه
داستان اعتماد کردن به وفای خرس
داستان حمله بردن سگ بر گدای کور